شهر خالی
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۳۳ ب.ظ
شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی،
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی،
کوچ کرده دسته دسته آشنایان عندلیبان.
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی،
وای از دنیا که یار از یار می ترسد،
غنچه های تشنه از گلزار می ترسد.
عاشق از آوازه ی دیدار می ترسد،
پنجه خنیاگران از خار می ترسد.
شه سوار از جاده هموار می ترسد،
این طبیب از دیدن بیمار می ترسد.
ساز ها بشکسته و درد شاعران از حد گذشته،
سالهای انتظاری بر من و تو بد گذشته.
آشنا نا آشنا شد، تا بلی گفتن بلا شد.
گریه کردم ناله کردم، حلقه بر هر در زدم،
سنگ سنگ کلبه ویرانه را بر سر زدم،
آب از آبی نجنبید خفته در خوابی نجنبید.
چشمه ها خشکید و دریا خستگی را دم گرفته،
آسمان افسانه ما را دست کم گرفته،
جام ها جوشی ندارد، عشق آغوشی ندارد،
بر من بر ناله هایم هیچ کس گوشی ندارد، ........
هیلا صدیقی
۹۲/۰۲/۱۸
سلام
ساغ اول عموغلی
بئله با
ایندی بیرزادا بنزه دی