افکار و اندیشه

ارائه افکار و اندیشه های مختلف در موضوعات گوناگون

آخرین مطالب

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

و باز هم عشق

شاید در میان میلیلردها انسانی که در کره خاکی زندگی می کنند، کمتر کسی را پیدا کنی، که رنگ و بویی از عشق نبرده باشد. منظورم عشق زمینی و عشق انسان به انسان دیگر است. شاید با اطمینان بتوان گفت، که سهم بزرگی از زندگی آدمها نسیب عشق زمینی شده است. هر کسی از عشق تعریفی دارد. و هزاران هزار تعریف از یک کلمه خود نشانگر عظمت و بزرگی عشق است. گاهی آدمها از عشق شکست سختی می خورند، و گاهی به اوج آرزوها می رسند. شاید همه آنها در یک قمار بدون برد شرکت می کنند. اما با تمام شکستها و باختها باز هم عشق برنده نهایی است. شاید برای همین باشد، که نام عشاق در طول تاریخ ماندگار بوده است. نام لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد. و هزاران عاشق دیگر در فرهنگهای مختلف هنوز هم به نیکی بر سر زبانهاست. در صورتی که نام سلاطین هم دوره آنها از صفحه روزگار محو شده است. و اگر هم نامی از آنها بر زبانهاست با هزاران اگر و اما هست. راستی چه چیزی باعث شده نام عشق و عشاق در طول زمانها و مکانها ماندگار بماند؟ در صورتی که در هیچ کلاسی و مدرسه ای درسی از عشق تدریس نمی شود. شاید جواب این سئوال خیلی راحت ، یا خیلی سخت باشد. اما به نظز می رسد، یک قدرت بی همتا عشق را ماندگار کرده باشد. کسی که آفرینش را با عشق آفرید. کسی که خود یک عاشق است. عشق به هر چیزی عشق به خداست. چرا که هر چی هست، آفریده اوست. قطرات عشق از هر جویبار و رودخانه ای که جاری شود، به دریای لایتناهی دریای عشق الهی می ریزد. پس عشق را نباید آلوده کرد. عشق را باید پاکیزه پاس داشت. واسلام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۱۴:۳۶
علی ابراهیمی راد


گاهی در زندگی آدمها مشکلاتی پیش می آید، که فکر می کنند، هیچ راه حلی وجود ندارد.
 اما گذشت زمان آن مشکلات را طوری حل می کند، که در تصور هم نمی گجید.
 
گاهی مصیبت بزرگی مانند از دست دادن و یا جدا شدن از عزیزی چنان ضربه ی بزرگی به انسان وارد می کند، که گویی زندگی به پایان رسیده است.
اما گذشت زمان نشان داده است، که با تمام مصیبت های بزرگ زندگی ادامه پیدا کرده است.

 گاهی برای شناخت دیگران هیچ راهی به غیر از گذشت زمان نیست.
 چرا که شخصیت آدمها به قدری پیچیده و پر از رمز و زار است، که تنها گذشت زمان شخیصیت واقعی آنها را به نمایش می گذارد. 

روزی پادشاهی از وزیر دانای خود پرسید:

 من نوشته ی کوتاهی را می خواهم در انگشتر خود حک کنم که وقتی به آن نگاه می کنم، بزرگترین پند را از آن نوشته بگیرم.

 وزیر گفت: بر روی انگشتر خود بنویس ( می گذرد) واین یعنی معجزه زمان.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۲ ، ۱۹:۳۹
علی ابراهیمی راد

از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 در ایران و رای اکثریت مردم ایران به اعتدال و میانه روی، معادلات داخلی و منطقه ای و حتی بین المللی دچار تحول چشم گیری شد. از آن روز به بعد بود، که جامعه جهانی با یک دیدگاه متفاوت به ایران نگاه کرد. و بر این اساس بود، که بازار طلا و ارز دچار تحول شد و بازار مسکن نیز سیر نزولی خود را طی می کند. بدیهی است، قیمت کالا و خدمات به تدریج تثبیت شده و حتی رو به کاهش گذارد. آزادی تعدادی از زندانیان سال 88 این امید را تقویت کرده که شکاف بین جناح های مختلف حکومتی کم شده و هر روز بهتر از روز قبل جامعه به طرف اعتدال پیش رود. اما در روابط بین الملل موضوع فراتر از این حرفهاست. بعد از گذشت سالها تیرگی روابط غرب با ایران که حاصل بر داشت، متفاوت طرفین از مواضع یک دیگر به وجود آمده بود، و در این میان افراط گری نقش بر جسته ای داشت، نیز دچار تحول شده است. درست است، که از حالا نمی شود، پیش بینی کرد، روابط تیره که سالهاست، باعت  خصومت بیشتر شده است، تا چه مدت زمانی ترمیم خواهد شد، اما همین که این روابط رو به بهبودی می رود، موجب خوشحالی است. در این میان موضع اصلی ترین دشمن حکومت اسلامی ایران یعنی رژیم اشغال گر اسرائیل قابل تامل است، چرا که در میان کشورهای جهان تنها کشوری که از نزدیکی ایران با دنیای غرب هراسناک است، این رژیم است. امید می رود، با تدبیر سیاست مداران ایران وجهان حاکمان اسرائیل در انزوا قرار گیرند. از هم اکنون که امید دیدار رئیس جمهوری ایران با سران کشورهای غربی در حاشیه مجمع سالانه سازمان مالل متحد قوت گرفته است، تنها مخالف این دیدارها سران رژیم اشغالگر اسرائیل و نخست وزیر آن نتان یاهو است، که بیش از پیش از این دیدارها ابراز نگرانی کرده است. چرا که دوستی غرب با ایران هر نوع بهانه ای را که سران این رژیم برای مظلوم نمایی خود به جهانیان استفاده می کردند را ، از دست آنان خواهد گرفت. سران رژیم اشغالگر ترجیح می دادند، کسانی سخن گوی مردم ایران باشند، که نابودی اسرائیل و انکار هولوکاس را در ادبیات خود به کار می بستند، چرا که می توانستند، به جهانیان بگویند، ببینید دشمنان ما پیرو همان کسانی هستند، که روزی کمر به نابودی ملت یهود بسته بودند. در صورتی که ملت بزرگ ایران هیچ گونه دشمنی با یهودیان و دیگر ملتهای دنیا ندارد، چرا که آنان نیز مثل دیگر مردم جهان از حقوق برابر بر خوردار هستند. و این تنها افراط گرها هستند، که از هر دینی و مذهبی باعث دشمنی و جنگ و کشت و کشتارمی شوند. به امید روزی که هفتاد و دو ملت جنگ را کنار بگذارند، و همه با تکریم و احترام در کنار هم زندگی کنند، و مرزهای زمینی نه برای جدا کردن ملتها از هم بلکه برای تبادل فرهنگی به کار بسته شوند. در آخر با کلام ارزشمند حافظ و به امید روز جهانی دوستی ملتها نوشته ام را به پایان می رسانم  که فرمود: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۲ ، ۰۹:۲۷
علی ابراهیمی راد

خدا بیامرزد عمو قدرت را . چه آدم ساده ای بود. یک نیسان قدیمی داشت، که باهاش کار می کرد. دور و بر نیسان پر بود، از نوشته های اخلاقی و مذهبی. انگار بدنه ماشین دیوار مسجد محله بود. عمو قدرت خیلی مقرراتی بود. شاید در طول عمرش بیش از چند بار جریمه نشده بود. او یک خانه ی کوچکی داشت، که ماشین نیسان داخل نمی رفت. برای همین شب ها مجبوربود، نیسان را در سر کوچه پارک کند. هر از چند گاهی یک برگ جریمه جلوی شیشه ماشینش می دید، که زیر برف پاک کن گذاشته شده. بنده خدا سواد نداشت. برگه را بر می داشت. می برد، بانک ملی سر خیابون پرداخت می کرد. روزی که شنیدم، به شدت مریض شده. دلم نیومد ازش حلالیت نخواهم. دو کیلو میوه گرفتم رفتم ملاقاتش. در زدم. دختر بزرگش در را برایم باز کرد. با حجب و حیا در حالی که فقط یک چشمش از چادر بیرون بود، به آرامی سلام داد. با تعارف زن پیرش که دم در منتظر ایستاده بود، وارد اتاق شدم. عمو قدرت در رختخواب دراز کشیده بود. تا منو دید خنده در چشمان بی رمقش هویدا شد. کم مونده بود، از فرط خوشحالی اشک از چشمانش جاری شود. دو زانو در کنارش نشستم. چند دقیقه بعد دخترش سینی چایی را آورد. سرم پایین بود. خود عمو قدرت یک استکان چایی برای من برداشت. بعد از این که چایی را خوردم، با خجالت مبلغ 27500 تومان از جیبم در آوردم .بهش گفتم حلالم کن عمو قدرت. یک نگاه چپ چپ بهم انداخت، و پرسید: این چه پولی هست؟ گفتم بدهی من به شما. گفت: من که بهت پول نداده بودم. گفتم: تمام آن جریمه ها که از زیر برف پاک کن ماشینت برداشتی و بردی پرداخت کردی، جریمه های ماشین من بود، که می گذاشتم روی شیشه ماشین تو . گفت: پولها را بذار جیبت. من همون روزها که جریمه را پرداخت می کردم، حلالت کردم، چون میدونستم، مال توست. داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. پرسیدم پس چرا پرداخت می کردی؟ گفت: چون میدونستم تو وضع مالی خوبی نداری. سرم را پایین انداختم. دست بی رمقش دستم را گرفت. با چشمان کم سو نگاهی به من انداخت و گفت: من که پسر ندارم. تو به جای پسر من بعد از مرگم این پول را در راه خیر خرج کن. از آن روز عمو قدرت را مثل پدرم دوست داشتم. وقتی به رحمت خدا رفت، اولین نفری بودم، که در مجلس ترحیمش دم در مسجد ایستاده بودم. بعد از سالها بازم خودم را مدیون راد مردی عمو قدرت میدانم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۷:۳۰
علی ابراهیمی راد